عشق خاموش

عشق خاموش

عشق خاموش
عشق خاموش

عشق خاموش

عشق خاموش

داستان کوتاه عاشقانه و غمگین

دختر : عشقم شرط بندی کنیم؟؟؟

پسر : باشه خانومم ... بکنیم ...

دختر : تو نمی تونی24 ساعت بدون من بمونی؟ ...

بقیه داستان در ادامه مطالب...

 

پسر : میتونم.......

دختر : می بینیم .....

24 ساعت شروع میشه و پسر از سرطان عشقش و اینکه

خیلی زود قراره بمیره خبر نداشته ...

24 ساعت تموم می شه و پسر میره جلوی در خونه ی

دختر .. در می زنه ولی کسی در رو باز نمی کنه ... داخل

خونه می شه و دختر رو میبینه که روی مبل دراز کشیده

و روش یه یادداشت هست ...

یادداشت : 24 ساعت بدون من موندی ... یه عمر هم بدون

من می تونی بمونی عشق من ... دوستت دارم ....

نظرات 3 + ارسال نظر
بهار سه‌شنبه 24 دی 1392 ساعت 09:50 http:// http://baharbipaeeiz.blogfa.com

جالب بود ممنون

Dimariya شنبه 21 دی 1392 ساعت 18:30 http://tavaghtybashi.blogfa.com

کاش یکی هم اینجوری عاشق من بود

پیدا میشه ولی یکم طول میکشه
ولی اگر پیداش شد هیچ وقت از دستش نده

roshi جمعه 20 دی 1392 ساعت 00:35

ghashang boOoOod

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.